ای تو غایب زبرم حاضر جانم شده ای
مرحم زخم دل و روح و روانم شده ای
من و دل همسفر جاده ی تنهایی عشق
شکر حق تو گل خندان بهارم شده ای
به قفس مرغ دلم منتظر حادثه ای است
به یقینم که تو مفتاح در بسته جانم شده ای
من خموش از سخن و ناله و فریاد و فغان
تو همه حرف و کلام، ورد زبانم شده ای
بر حذر از همه کس طالب عشقت شده ام
چه خوش است تو همه اینی و تو آنم شده ای
خاطرم پر شده از لطف و صفای دل تو
خاطرت خوش که تو همراه زمانم شده ای
گل سرخ دل زرین تحفه چشم تو باد
بهر این لطف خداوند که تو آنم شده ای
درباره این سایت